سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شرح پریشانی من - فردای روشن


درباره نویسنده
شرح پریشانی من - فردای روشن
فردای روشن
سیمین عذار بیدل این دشت و گلشن گشته ای / مثل اقاقی زینت این کوی و برزن گشته ای زیباترینی و دلم تنها ترین عابر شده / در خلوت تنهایی ام فردای روشن گشته ای
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
شهریور 1387
اسفند 1387
تیر 1388


لینکهای روزانه
::مرکز نشر اعتقادات:: [86]
مکتب الزهرا (س) [135]
عشاق الحسین (ع) [81]
تالار گفتگوی محبان مهدی (عج) [137]
[آرشیو(4)]


لینک دوستان
نجوای شبانه
نیمه پنهان
تمنا
ملیحــــــانه
گنجینه قصار
من الغریب الی الحبیب
لیلة القدر
نیلوفر آبی ( اینم نویسنده اش خودم هستم )
سرزمین نور
خرابه شام
مختش
بی نهایت نقطه
یادداشت های یک خبرنگار
عبدالجبار کاکایی
انتظار
مجنون امام رضا (ع)
شعر نو
دلتنگی عزیز
ما هیچ ،ما نگاه
رؤیای صدا
دست نوشته های سید مهدی شجاعی
صبح جمعه
مباحث عقیدتی
عاشق المهدی
ملیـــــــــــــــــــکه
صبح سپید
گفتارهای نور ***** حجت الاسلام مجتبی افشار*****
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
شرح پریشانی من - فردای روشن

آمار بازدید
بازدید کل :47598
بازدید امروز : 6
 RSS 

 

روزای اول که مشرف به زیارت آقا می شدم ، لبم خندون بود و چشمم روشن .
به اطرافم که نگاه می کردم می دیدم همه جا غرق در نوره  و همه خوشحالن ، یه برق عجیبی توی نگاه عاشقا خودنمایی می کرد .
اما روزای آخر ،
هر موقع به آقا سلام می دادم جلوی درب ورودی یه عده از عاشقا رو می دیدم که چشماشون بارونی بود و دلاشون دریایی ، می شد تلاطم امواج دلتنگی رو تو وجودشون حس کنی .
وقتی روز آخر صدای کشیده شدن پاهام رو روی سنگ فرشای صحن حس می کردم ، دیدم دارم با جسمم خودم رو می کشونم اما سبک شدم .
خیلیا می گن با آقات درد و دل می کنی  و حرفایی رو که به عزیزات نگفتی رو براش می گی سبک می شی .
اما می دونی من چی مگم ؟ این سبکی به این دلیله که دیگه فقط اختیار جسمت رو داری .
دلت رو ، روحت رو جا گذاشتی یا سپردی دست آقات .

آتش عشق تو شرح پریشانی من                داستانی ست که قادر به بیان نیست مرا



نویسنده : فردای روشن » ساعت 1:14 صبح روز جمعه 87 فروردین 16