سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لحظه های عشق من و تو - فردای روشن


درباره نویسنده
لحظه های عشق من و تو - فردای روشن
فردای روشن
سیمین عذار بیدل این دشت و گلشن گشته ای / مثل اقاقی زینت این کوی و برزن گشته ای زیباترینی و دلم تنها ترین عابر شده / در خلوت تنهایی ام فردای روشن گشته ای
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
شهریور 1387
اسفند 1387
تیر 1388


لینکهای روزانه
::مرکز نشر اعتقادات:: [86]
مکتب الزهرا (س) [135]
عشاق الحسین (ع) [81]
تالار گفتگوی محبان مهدی (عج) [137]
[آرشیو(4)]


لینک دوستان
نجوای شبانه
نیمه پنهان
تمنا
ملیحــــــانه
گنجینه قصار
من الغریب الی الحبیب
لیلة القدر
نیلوفر آبی ( اینم نویسنده اش خودم هستم )
سرزمین نور
خرابه شام
مختش
بی نهایت نقطه
یادداشت های یک خبرنگار
عبدالجبار کاکایی
انتظار
مجنون امام رضا (ع)
شعر نو
دلتنگی عزیز
ما هیچ ،ما نگاه
رؤیای صدا
دست نوشته های سید مهدی شجاعی
صبح جمعه
مباحث عقیدتی
عاشق المهدی
ملیـــــــــــــــــــکه
صبح سپید
گفتارهای نور ***** حجت الاسلام مجتبی افشار*****
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
لحظه های عشق من و تو - فردای روشن

آمار بازدید
بازدید کل :47619
بازدید امروز : 12
 RSS 

 

سلام
دیروز ، پنج شنبه ،  ولنتاین بود .(روز دوست داشتن و عشق ورزیدن)
وقتی تو کوچه و خیابون یه عده از افراد رو با دسته گلایی تو دستشون دیدم ، وقتی نگاهی توی فروشگاه ها انداختم و اون ازدحام رو دیدم .
دلم شکست و کلی فکر و خیال کردم .
که معشوقه ام دیگه منو دوست نداره ، به یادم نیست و ....
درسته شاید اون این چیزا رو قبول نداشته باشه ، خلاصه دلم شکست و یه آه پر سوز و گداز از ته دلم کشیدم .
تا اینکه حوالی غروب اوضاع تغییر کرد .
خیلی غیر منتظره برام یه دعوتنامه فرستاد و من رو به یه جای خیلی خوب دعوت کرد .
خیلی صفا داشت کنار دلبرت باشی و باهاش صحبت کنی .
مدام بهش قول بدی که اگه تو منو قبول کنی ، اونی میشم که تو دوست داری .
خیلی مزه میده کنارش باشی و گریه کنی .
خیلی باصفاست وقتی می بینی داره نگاهت می کنه و به حرفات گوش میده و بهت قول میده  هرچی بخوای برات فراهم کنه .
آره هیچ وقت محبتش رو فراموش نمی کنم ، حالا دیگه صداشو می شنوم که میگه من همیشه به یادتم و دوستت دارم .
من هم زیر لب باهاش حرف می زنم ، میدونی چی بهش می گم ؟
بهش می گم :
الهی و ربی من لی غیرک .

 پ . ن : جاتون خالی بعد از کلی عشقبازی ، با روضه خانم حضرت زهرا (س) ، آقا امام حسن (ع) که به روایتی شب شهادتشون بود و آقا امام حسین (ع) سیراب شدم .



نویسنده : فردای روشن » ساعت 5:3 صبح روز جمعه 86 بهمن 26