جانان من که جان ز لب آمد ز دوریت / بنمای رخ که جان بدهم رو نمای تو
هر منتظر که بهر تــــو باشد در انتظار / باید که پا نهد به طریق رضای تـــــو
تـــــو خود برای ظهـــــورت دعــــا نمـــا / زان رو که حق قبول نماید دعای تو
ردای زیبای امامت بر قامت دلربای مهدی مبارک باد.
نهم ربیع الاول ، آغاز ولایتعهدی قطب عالم امکان بر تمامی منتظران حقیقی آن حضرت تهنیت باد .
اویس قرنی پیغمبر رو ندیده بود و فقط یه وصفی از پیامبر شنیده بود و محبت حضرت تو دلش نشسته بود
وقتی شنید دندون پیغمبر تو جنگ احد شکسته ، دیدن یه سنگ برداشت و تموم دندوناشو شکوند
گفتن : اویس چیکار می کنی ؟ گفت شنیدم پیغمبر دندونش شکسته . گفتن : پیغمبر یه دندونش شکسته . گفت : من که نمی دونم کدوم دندون ایشون شکسته برا همین زدم تموم دندونامو شکوندم .
عـــــشـــــــــق یـــعـــنـــی ایـــــن .
وقتی خودمو با اویس مقایسه می کنم ، حلقه های اشک تو چشمام جون میگیره و دنبال راهی برای سرازیر شدن می گرده .
منم ادعا دارم که آقامو دوست دارم ، عاشقشم ، اویس هم عاشق بود . اویس کجا و من کجا؟
من با دست خودم قلب نازنینش رو تیر بارون کردم . خودم با گناهام هفته ای دوبار اشک رو به چشمای نازنیش می شونم .
حالا تو بگو منم عاشقم ؟؟؟؟
فقط ادعا دارم ، ادعا .
چشم امیدم به سوی آقامه تا خودش برام دعا کنه تو سال جدید ذره ای از عشق عاشقا ی حقیقیش نصیب منم بشه .
آقا میا اینجا کسی در فکرتان نیست / اینجا کسی دلواپس صاحب الزمان نیست
هرکس کلاه خویـــــــش را چسبیــده / ایــــنجـا کسی در فکر دیـــــگران نیــــست
بر روی دیـــــــوار اتاق شاعرت نیــــــز / دیگر نشان قاب عکس جمکران نیـــــست
غیبتت طول کشیــــد علت چیــــست / عامل اصلی ایـــــــن فاجـــــعه کیـــــست
خواندن عـــهــد و توســـــــــل ، ندبـــــه / هیچ یک چاره این مسئله نیـــــــــــست
(شاعر اهلبیت وحید قاسمی )
پ . ن دیشب خیلی دلم گرفته بود که یکدفعه اشعار آقای قاسمی نظرم رو جلب کرد وقتی صحبتهاشون رو شنیدم خیلی ، داغونم کردگفتم اینجا بنویسم تا یه کم آروم بشم ، ببخشید که تو این روزها که ایام شادی اهل بیت هستش نتونستم یه ارسال خوب داشته باشم.