سینه زنی که فاطمه دوسش داره ، خرابه عشقه ، می دونه ماه محرم و صفر ، کتاب عشقه ، کتابی که تو هر صفحه اش هزارتا قصه داره .
دلی که بیقراره تو آسمون کربلا پر درمیاره ، گاهی میره تو خیمه ، می بینه که بچه ها ، با چشمای پرستاره ، حلقه زدن دور و بر یه گهواره .
گاهی می ره تو میدون ، می بینه یه بابای پریشون ، کنار گل پرپرش ، اکبرش ، زمین گیره ، دیگه از زندگی سیره ، صدا میزنه .
جوانان بنی هاشم بیایید ، علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم ، علی را بر در خیمه رسانم
دلی که بیقراره ، تو آسمون کربلا ، پر درمیاره ، میره به سمت علقمه ، حس میکنه میاد صدای فاطمه ، دله سقای لب تشنه پر از شراره ست ، مشک آبش پاره پاره ست ، فرشته های نوحه خون دم می گیرن تو آسمون
سقای دشت کربلا ابالفضل ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل ابالفضل
رو تل زینبیه ، حال یه خواهر چه زاره ، دلی کی بیقراره ، زیر هجوم تیر و نیزه ، بال و پرش خونی می شه ، پیش نگاه مضطرش ، جلوی چشمای مادرش ، یکی داره قربونی میشه
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
دلی که بیقراره ، گاهی کنج تنوره ، گاهی رو خاک گرم صحرا با کاروان اسرا گرم عبوره ، تو کوچه های شهر کوفه ، صدای قرآن پیچیده ، رو چوبه ی محمل یک خواهر قد خمیده ، یه گل لاله زده شکوفه
دلی که بیقراره با کلی آه و ناله ، یه نیمه شب میره عیادت دختر سه ساله سه ساله ای که گوشه ی خرابه ، دلش کبابه ، میگه بابا کجایی ؟ تو که پیش خدایی ، بیا ببین که بچه هات شدن آواره ، بس که دویدن عقب قافله ، پای من از ره شده پر آبله
دلی که بیقراره ، بعد عزای روز اربعین ، بعد زیارت نور شهدا و شاه دین ، میره شهر مدینه
مدینه ای که روضه خونش ام بنینه ، مدینه ای که تربتش گله یاسه ، مدینه ای که سیاه پوش غم حسین و عباسه ، مدینه ای که همسر ام المصائب ، زینبو نمی شناسه ، مدینه ای که مسجدش حرم رسول اعظمه ، مدینه ای که مردمش بعد نبی خاتم ، دل زهراشو شکستن ، دستای مولاشو بستن
دلی که بیقراره ، تو روضه ی پاره ی قلب مصطفی ، حسین مصباح الهدی ، همیشه ثابت قدمه ، تازه لیاقت داره تا گریه کنه ، برا غریبی که خدای کرمه ، روز عزای آل هاشمه ، دست نوازش حسین رو سر یتیم مجتبی ، قاسمه ، یه طرف تیر و کمونه ، یه طرف یه تابوته که غرق خونه
دلی که بیقراره ، رو خاک نمناک بقیع ، مثله ابر بهاری می باره ، آخر میشه هوایی ، پر میزنه روی یه گنبد طلائی ، چه صحن با صفایی ، زیر لب میگه کی گفته تو غریب الغربایی امام رضا ؟
قربون کبوترای حرمت امام رضا ، قربون این همه لطف و کرمت امام رضا ، دلمو گره زدم به پنجره ات می خوام بیام ، به امیدی که میام این گره ها رو واکنی .