سفارش تبلیغ
صبا ویژن


فردای روشن - فردای روشن


درباره نویسنده
فردای روشن - فردای روشن
فردای روشن
سیمین عذار بیدل این دشت و گلشن گشته ای / مثل اقاقی زینت این کوی و برزن گشته ای زیباترینی و دلم تنها ترین عابر شده / در خلوت تنهایی ام فردای روشن گشته ای
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
شهریور 1387
اسفند 1387
تیر 1388


لینکهای روزانه
::مرکز نشر اعتقادات:: [86]
مکتب الزهرا (س) [135]
عشاق الحسین (ع) [81]
تالار گفتگوی محبان مهدی (عج) [137]
[آرشیو(4)]


لینک دوستان
نجوای شبانه
نیمه پنهان
تمنا
ملیحــــــانه
گنجینه قصار
من الغریب الی الحبیب
لیلة القدر
نیلوفر آبی ( اینم نویسنده اش خودم هستم )
سرزمین نور
خرابه شام
مختش
بی نهایت نقطه
یادداشت های یک خبرنگار
عبدالجبار کاکایی
انتظار
مجنون امام رضا (ع)
شعر نو
دلتنگی عزیز
ما هیچ ،ما نگاه
رؤیای صدا
دست نوشته های سید مهدی شجاعی
صبح جمعه
مباحث عقیدتی
عاشق المهدی
ملیـــــــــــــــــــکه
صبح سپید
گفتارهای نور ***** حجت الاسلام مجتبی افشار*****
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
فردای روشن - فردای روشن

آمار بازدید
بازدید کل :47654
بازدید امروز : 4
 RSS 

علی ای همای رحمت

 

علی مع الحق و الحق و مع العلی
علی با حق است و حق با علی

حق خداست که در همه جا حامی و پشتیبان توست و نگاه مهربانش همیشه یه توست
خداوند کعبه را به یمن قدومت آذین بسته است
قلب کعبه برای آمدنت به طپش افتاده
نفس های خانه خدا از وصال با تو به شماره افتاده است

همه چشم به راه تو هستند

تا بیائی ای آرامش قلوب مسلمین

و تو آمدی


ای اسوه ی شجاعت ، ای مظهر عدالت

از همان اولین دقایق بدو ورودت خداوند به فکر خلق همتا و همپائی برای تو افتاده است

آری

در فکر خداوندگار فاطمه -س- نقش بسته است
خداوند فاطمه -س- را یاور و شتیبان تو قرار خواهد داد

با خارج شدن تو از کعبه ی دلها ، ماه نیز کامل می شود
گوئی خداوند می فرماید :
نگاه کنید ای مسلمانان ، نگاه کنید ای پیروان رسول الله ، ماه را برشما کامل کردم

آری
خداوند با خلقت امیرالمومنین (ع) وظیفه الهی اش را تکمیل نموده است

پس ای شیعیان
قدر علی را بدانید که در روز قیامت شیعیان علی (ع) پیروزمندان عرصه محشرند

الشیعه هم الفائزون یوم القیامه

میلاد سراسر نور علی ابن ابیطالب برشما مبارک باد

 

 

 



نویسنده : فردای روشن » ساعت 2:0 صبح روز یکشنبه 88 تیر 14


 

آری
امشب شب رغبت هاست 
شب آمال و آرزوهاست 
امشب خدا به پاس بنده بودنت ، کلیدی را به تو می دهد که در قفل آزروهایت بچرخانی و دربش را باز کنی 
اما قبل ازا ینکه کلید را به داخل قفل فرو ببری
نیک بنگر که آیا کلید و قفل همخوانی دارند ؟؟؟؟؟؟؟



نویسنده : فردای روشن » ساعت 5:0 عصر روز پنج شنبه 88 تیر 4






سلام
نمی دونم
چی شد که احساس نیاز پیدا کردم به نوشتن
به تفکیک
تفکیک دو
چیزی که تو این زمونه اغلب افراد درگیرش شدن و باهاش دست و پنجه نرم کردن
شاید خودم
، اطرافیانم ، حرف ها ، نگاها که این روزا بوی خوشی نداره مجبورم کرد که از ناملایماتی
روزگار بنویسم
میخوام
عشق و هوس رو تفکیک کنم
عشق مقدسه
، پاکه و نایاب
اما
هوس
منفوره ، زشته و خیلی زیاد
یه جا
خوندم که نوشته شده بود کلاهی به بزرگی عشق برسرم رفت
آره ، این
روزا اغلب افراد به بهونه ی عشق نزدیک میشن و ارتباط برقرار میکنن و علاقه حاصل
میشه و
بهای هوس تمامی تعلقات و قید و بندها رو پاره میکنن و حرمت های را زیر
پا میذارن
چی میشه
که اینجوری میشه ؟
چرا دیگه
عشق پاک کم شده ؟
یه کم فکر
کردم به یه نتیجه رسیدم
اونم اینه
که توی عشقائی که مقدس میشه یه چیزی مثله گوهر میدرخشه ، این گوهر اسمش عقله
اما توی
عشقای امروزی که به هوس کشیده میشه هیچ رنگ و بوئی از عقل وجود نداره ، نفس آدمی
پیشتازه
هستن
آدمائی توی این عشقای امروزی بهونه ی عشق رو با جوون و دل میخرن و بعد از مدتی
تمام
افکار و ذهنیاتشون به سراب تبدیل میشه
اونم
سرابی به بزرگی هوس
اینا رو
نوشتم تا یه تلنگری به خودم باشه
بیایم توی
لحظه های زندگی خواه سخت و راحت ، گوهر عقل رو کنار نزنیم و براساس احساسمون گام
برنداریم
بیایم از
تجربیات خودمون و دیگران درس بگیریم
عشق رو
نفی نمیکنم اما بیایم توی همین روزا که قراره آغازی دوباره داشته باشیم عشقامون رو
چه
زمینی و چه آسمونی با عقلی که خدا بهمون هدیه کرده آذین ببندیم
والسلام

 





نویسنده : فردای روشن » ساعت 1:44 صبح روز پنج شنبه 87 اسفند 22


 

 

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
آری ، هرکس خود را {با تمام وجود} تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد ، پاداش او نزد پروردگارش {محفوظ} است و نه خوفی به آن هاست و نه اندوهگین می شوند.
تسلیم ذات پروردگار
معیار ورود به بهشت داشتن عناوین یهودی و نصرانی و یا هر اسم و رسم دیگری نیست ، فقط کسی که تسلیم خدا باشد و به تکالیف دین زمان خود عمل کند ، اهل نجات است .
عنوان مسلمان یا شیعه هیچ مشکلی را حل نمی کند و راه نجات فقط وفقط تسلیم در برابر خدا و انجام تکالیف دین و تبعیت کامل از ائمه اطهار است .

حالا سلام
آره یه کم سخته اما باید تلاش کنی که خودت رو آماده کنی ، آماده کنی که هر چی خدا گفت بی برو برگرد بگی چشم ، هر چی برات خواست با کمال میل قبول کنی .
به بقیه هم کاری نداشته باش ، دیدی که خدا تو همین آیه خودش داره به همه میگه که عنوان شیعه و مسلمون بودن کلید ورود به بهشت نیست
خیلیا رو دیدم که میگن ما مسلمونیم ، شیعه ایم ، بعدشم چند تا عمل که فقط و فقط باعث زیبایی ظاهر و گول زدن بقیه میشه انجام میدن و فکر می کنن از اعضای بهشتند .
حرف دلم با خیلیاست ، خیلیا رو دیدم تو همین محیط که {أَسْلَمَ وَجْهَهُ } رو فقط و فقط
به اسلام آوردن می دونن
خدا هممون رو به راه راست هدایت کنه ، اول از همه هم فردای روشن رو .
اما
این روزا فرصت خوبیه که تسلیم شیم ، یا حداقل یه کم فکر کنیم که چطور وقتی می خواهیم بریم مهمونی تسلیم باشیم
کافیه ما تسلیم بشیم دیگه از هیچی هراس نداریم ، فقط و فقط خدا رو می بینیم .

پ . ن
اول از همه این آیه از اون دسته از آیاتی هستش که فوق العاده بهش علاقه دارم ، به رمزی توش هست که خودم هم هنوز نفهمیدم
دوما از اونجاییکه دلم شدیدا گرفته بود ، گفتم بنویسم تا به تلنگری باشه به خودم و .....



نویسنده : فردای روشن » ساعت 3:35 صبح روز دوشنبه 87 شهریور 4


 
تو آمدی
سرو قامتان از نظاره قامت دلجویتان الی الابد قیام کردند .
نرگسان مست از دیدار رخ دلربایتان سر بر گریبان فرو بردند.
حلقه های اشک سراچه ی چشمانم را فراگرفته است .
نمی دانم از یمن قدومتان است ، از شوق وصال است و یا از درد فراق .

تو آمدی ، سالی دیگر ، نیمه ی ماه شعبانی دیگر ، میلادی دیگر .
تو آمدی اما نیامدنتان بیشتر احساس می شود . نمی دانم با وجودی که می آیید و آمدنتان برای همیشه در ثانیه ثانیه های زندگی سرشار است اما هنوز درد نیامدنتان شیعه را می آزارد .
آری تو می آیی و این عاشق حقیرتان است که شاید قدم از قدمی برای وصال بر نمی دارد .
آری تو می آیی و این جسم من است که در دریای بیکران غوطه ور است و دستش به امید یاری شما دراز است و خودش تلاشی برای رهایی نمی کند .
آری عزیز دلم دستانم به آستانت دراز است و دریغ از تلاشی بیشتر از خودم ، فقط و فقط رو بر کریم آورده ام .
آری تو می آیی و این من بی من هستم که شاید اشتیاق وصالتان مرا زمین گیر کرده است ،
آری عزیز دلم زمین گیر ، اما نه زمین گیر از چشم انتظاری و سپری کردن لحظه لحظه های نبودنتان ، زمین گیر هوای نفس .
تو آمدی اما دریغ از منی که هنوز به خود نیامده ام چه برسد به دستپوسی آستان شما !
تو آمدی و من هنوز در غیبتی طولانی به سر می برم .
آری عزیز دلم شما دوباره دستی بر سر این طفل صغیر کش .
دستی به عظمت کرامت ، کرامتی که از خداوندگار به شما ودیعه داده شده است .
پ. ن قبول دارم در سالروز میلاد یگانه دلبرم غمگین نوشته ام اما حقیقت وجود سرتا پا گناهم بود ، سعی بر این داشتم تا حقیقت وجودی ام را درون خودم نگاه دارم و فقط برای خودش بازگو کنم اما بغضی تمام دقایقی که قلم بر دست گرفتم و برای عزیز دلم شروع به نگارش کردم گلویم را می فشرد و برخلاف همیشه که می نگاشتم تا مرهمی بر زخم های هزارپاره اش باشد اینبار می نگارم و از او مدد می خواهم تا مرهمی گذارد بر جگر شرحه شرحه شده ام .


نویسنده : فردای روشن » ساعت 2:39 صبح روز جمعه 87 مرداد 25


 

توی این سه روز چندین بار قصد نوشتن داشتم اما به قول معروف به اندازه یه چشم به هم زدن گذشت .
نمی دونم حرف دلم چقدر به دلتون می شینه اما خودم کلی خوشم اومد و دیدم بد موضوعی نیست به همین دلیل مزاحم اوقات دوستان گلم شدم .
اما حرف حقیر .
دقت کردی وقتی یه نوزادی به دنیا میاد ، بچه ها می گن این کوچولو از پیش خدا اومده ؟؟؟؟
و اگر باز به عزیزی رو از دست بدیم همون بچه ها می گن اون عزیز رفته پیش خدا.
اما میدونی من چی میگم میشه به غیر از به دنیا اومدن و یا مردن هم پیش خدا رفت !
یه حالتی بین آغاز حیات و مرگ .
شاید یه رفت وآمد مخفی !
یادته وقتی به دنیا اومدی نه به چیزی تعلق داشتی ! نه چیزی رو میشناختی و نه.......!
به قول بزرگترا از صفر شروع می کنیم !!
و هرساله بر اساس اون تاریخی که پا به عرصه ی وجود  می ذاریم ، اطرافیان دورمون جمع می شن و برامون تولد می گیرن . اما امسال من برای اولین بار تو روز تولدم یه حس بی نظیر رو تجربه کردم ، توروز میلادم دل از تمامی تعلاقتم کندم ، مهمون خدا شدم ، سه روز میزبان من بود و کنارش بودم ، از همه ی اون چیزایی که به طور امانت بهم داده  فاصله گرفتم و کلی باهاش خلوت کردم .
تو روز تولدم من بودم و یگانه معبودم دقیقا شبیه کودکی که هنوز متولد نشده .
آره یه فرصتی بهم  داد تا یه تولدی دوباره ایجاد کنم درون خودم .
به قول یکی از دوستان تولد روح و جسم !
تولد روح به این دلیل که می تونم بعد از اون روزها و شب ها و سحرهای نورانی  ایام البیض تحولی ایجاد کنم .
و تولد جسم به منزله ی سالگردی دیگر در کنار تمامی یک سال بزرگتر شدن هایم .



نویسنده : فردای روشن » ساعت 2:49 صبح روز شنبه 87 تیر 29


 

شبی بر بلندای تمامی شب های خلقت و عزمی برای جهاد (جهاد با نفس) و آغوشی باز از یگانه معشوقه ی گیتی که همچون میزبانی مهربان و عزیز منتظر عاشقان کوی الهی ست ، تا در این شب عزیز به دور از تمامی تعلقات دنیوی ، روح را خالص و ناب گردانند و مشتاقانه به ضیافت الهی در زیباترین شب (لیله الرغائب) لبیک گویند .
آری او خدای مهربان است و ستاره های درخشان را در میان خوان بیکران لطفش برای ما مهیا ساخته است ، کافی ست قدم بگذاری و جلوتر آیی و درخواست کنی .
او کریم است و رحیم . باران لطفش را بر سر عام و خاص فرود  می آورد .
بی پاسخ ات نخواهد گذاشت ، کمی تلاش و اراده ای قوی کافی ست .

عَظُمَ الذّنبُ مِن عِندِک فَلیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک.



نویسنده : فردای روشن » ساعت 2:4 صبح روز پنج شنبه 87 تیر 20


 

ولادت با سعادت خانم فاطمه ی زهرا(س) ، صدیقه ی کبری ، دخت نبی الله و همسر ولی الله مبارک باد .

همیشه ایام ولادت خانم حضرت زهرا (س)کبوتر دلهای عاشق به خانه ی پیامبر اکرم (ص) پر می زند و غرق در شور و شعف می شود ،
اما اگر نیک بنگریم ، کبوتر دل این روزها به خانه ی پر از درد و غم مولا پر می زند و اشک را آشکارا در دیدگان حسنین و زینبین می بیند .
آری ولادت مادر زودتر از چهلمین روز پرپر زدن این بانوی گرامی آمده است ، درست در حالیکه همه شادند ، فرزندان علی ، اولین سالروز ولادت مادر را پس از شهادتش به گریه و مویه گرفته اند .
روز ولادت مادر که هیچگاه از یاد فرزندان بیرون نمی رود ، مخصوصا از یاد دختری که در سنین کم مادر را از دست داده است .
آری شب ولادت مادر ، خانه ی علی (ع) غرق در گریه است ، امیرالمومنین انتظار می کشد ، بچه ها را می خواباند و صبر می کند تا چراغ های مدینه یکی پس از دیگری خاموش شود تا در شب ولادت بانویش به کنار مزار ایشان برود ، اما زینب ، آن بانوی صبر و استقامت گویی رد فکر پدر را خوانده است ،
ملتمسانه به کنار پدر رفته و از او خواهش می کند که امشب دختر را نیز همراه خود به کنار مزار مادر ببرد .
آری اشک از دیدگان بانوی خانه ی علی سرازیر است ، به پدر التماس می کند و می گوید من نیز دلتنگ مادر هستم مرا نیز با خود به کنار مزار مادر ببر ، تا در شب ولادت مادر کنارش باشم .
آری امسال اولین سالی ست که ولادت مادر برای فرزندان به تلخ ترین سالروز میلاد تبدیل شده است



نویسنده : فردای روشن » ساعت 3:45 عصر روز یکشنبه 87 تیر 2


از ابرهای سیاه آسمون مدینه ،‌ بارونی از غم و غصه شروع به بارش کرده .
دله آسمون هم مثله دل نوگلای باغ سرسبز ولایت که این روزا پیراهن خزون به تن کرده ، حسابی گرفته بود.
در باغ میون شعله های آتیش می سوخت و لاله ی باغ در این میون شعله ورتر .
عشق حیدر ،‌ روح طه ، زیر دست و پای مهاجمان  بود و پشت در غوغایی به پا شده بود و گویی کوثر از قرآن جدا شده بود .
اشک از چشمای تمامی غنچه های باغ سرازیر بود و لرزشی عجیب بر پیکرای کوچیکشون خودنمایی می کرد .
میون این هیاهیو باغبون مظلوم رو با دستایی بسته ، دستایی بسته با طناب کینه به دنیال خودشون می کشیدن .
میون این همه دشمنی و کینه ،‌ نامردی نامرد تر از تمامی نامردها دست لاله ی باغ رو شکوند .
نامردی دیگر با غلاف می زد و نامردی با شمشیر و نامردی دیگر با تازیانه .
پیش چشمای نوگلای باغ گلای زخم بر پیکر مادر یکی پس از دیگری نشونده می شد .

پ . ن : ایام پر از سوز و گذار رو خدمت حضرت ولی عصر (عج) و تمامی دوستداران اهل بیت (ع) تسلیت عرض می نمایم.

از همه دوستام معذرت میخوام نوشته ام کمی ساده هستش ، بگذارید به حساب گرفتاری ای که مدتی برام پیش اومده ، اما دلم میخواست خودم برای خواننده های فردای روشن بنویسم و حرف دله خودم باشه.

التماس دعا



نویسنده : فردای روشن » ساعت 3:14 صبح روز پنج شنبه 87 خرداد 2


زمزمه های آل علی بوده از اول همیشه ،
تو ماجرای عشق حسین ، هیچ کسی زینب نمیشه ،
عاشق ممتاز حسین ، همدم و همراز حسین ،
شب بارونه ، دل دیوونه ، داره میخونه دوباره ،
که تو این دنیا ، زینب کبری ، به خدا همتا نداره ،

به روی دست آل عبا ، صبر خدا جلوه گره ،
این کیه که ز دلبر اهل آسمون دل میبره ،
کوکب اقبال حسین ، کعبه ی آمال حسین ،
به شب غربت ، شمع سوزان جمع آل محمّده ،
به خدا این زن ، به تموم مردای عالم سرآمده

میلاد پر برکت خانم حضرت زینب بر همگان تهنیت باد .









نویسنده : فردای روشن » ساعت 3:27 صبح روز شنبه 87 اردیبهشت 21

<      1   2   3   4      >