سلام
نمی دونم
چی شد که احساس نیاز پیدا کردم به نوشتن
به تفکیک
تفکیک دو
چیزی که تو این زمونه اغلب افراد درگیرش شدن و باهاش دست و پنجه نرم کردن
شاید خودم
، اطرافیانم ، حرف ها ، نگاها که این روزا بوی خوشی نداره مجبورم کرد که از ناملایماتی
روزگار بنویسم
میخوام
عشق و هوس رو تفکیک کنم
عشق مقدسه
، پاکه و نایاب
اما
هوس
منفوره ، زشته و خیلی زیاد
یه جا
خوندم که نوشته شده بود کلاهی به بزرگی عشق برسرم رفت
آره ، این
روزا اغلب افراد به بهونه ی عشق نزدیک میشن و ارتباط برقرار میکنن و علاقه حاصل
میشه و
بهای هوس تمامی تعلقات و قید و بندها رو پاره میکنن و حرمت های را زیر
پا میذارن
چی میشه
که اینجوری میشه ؟
چرا دیگه
عشق پاک کم شده ؟
یه کم فکر
کردم به یه نتیجه رسیدم
اونم اینه
که توی عشقائی که مقدس میشه یه چیزی مثله گوهر میدرخشه ، این گوهر اسمش عقله
اما توی
عشقای امروزی که به هوس کشیده میشه هیچ رنگ و بوئی از عقل وجود نداره ، نفس آدمی
پیشتازه
هستن
آدمائی توی این عشقای امروزی بهونه ی عشق رو با جوون و دل میخرن و بعد از مدتی
تمام
افکار و ذهنیاتشون به سراب تبدیل میشه
اونم
سرابی به بزرگی هوس
اینا رو
نوشتم تا یه تلنگری به خودم باشه
بیایم توی
لحظه های زندگی خواه سخت و راحت ، گوهر عقل رو کنار نزنیم و براساس احساسمون گام
برنداریم
بیایم از
تجربیات خودمون و دیگران درس بگیریم
عشق رو
نفی نمیکنم اما بیایم توی همین روزا که قراره آغازی دوباره داشته باشیم عشقامون رو
چه
زمینی و چه آسمونی با عقلی که خدا بهمون هدیه کرده آذین ببندیم
والسلام